از مهر علیان

May 9, 2010 at 9:05 pm (Uncategorized)

 

غزه

 

اسیر این نوار باریک نشو

که  گاهی بین ما فاصله می اندازد

به مصر من بیا

از تونل های زیر زمینی

این سمت مرز ، فراوانی نان است

و زلیخا

رودی اعجاز پذیر

و پیامبرانی که تفاسیر گله داران را می خوانند

برایت از اوهام ثلاثه می گویم

دخترانی که پیش از تو دستشان را بریده اند

و یادگار دوران جاهلیت را نشانت میدهم

این راه نظر تنگ اگر زنده بگورت نکند

24 Comments

  1. مصطفی موسوی said,

    چرا یه نفر باید یه همچین شعری رو به همسرش تقدیم بکنه؟

    بی سلیقگیه

    • ذهن ِ آشفته said,

      این یه تکنیک جالبه

      همین تقدیم

      من به تو می‌گم
      مصطفا
      بیا شهر ما
      اینجا کولرها خنکای نسیم رو از یادت می‌بره

      و تو که نیومدی
      یعنی پذیرفتی اون سختی رو

      و این تقدیم

      یعنی اظهار عجز

      پیش عظمتی که اون سختی رو پذیرفته
      و
      نمی‌پذیره بره اون طرف رود

      یعنی هم توی دل می‌خواد مخاطب رو کنار خودش ببینه
      هو در عین حال شرم‌زده‌ست از انتخاب خودش

    • نرگس said,

      تو اصلا سلیقه دانی چیست؟ عشق دانی چیست؟ زن دانی چیست؟

      • نرگس said,

        لابد الان می گی آره! ماشین جوراب شوری

  2. رضا said,

    این راه نظر تنگ اگر زنده بگورت نکند
    ……
    کی تقدیم کرده به همسرش این شعر رو؟

  3. رضا said,

    خیلی خوبه
    …..
    ولی بین عکس و متن هنوز گیر کردم

  4. کرو said,

    تورو دیدن دستشون و بریدن؟؟

  5. ذهن ِ آشفته said,

    نمی‌دونم شر از کیه
    ولی فوق‌العاده‌ست

    می‌دونم عکس از کیه
    و فوق‌العاده‌ست

  6. Mahtab said,

    این اولین بار بود که بعد از مدت ها اسم غزه رو شنیدم و دچار تهوع نشدم بلکه دلم تکون خورد

    و تو سهم عمده ای داشتی در این لرزش چند ریشتری
    با انتخاب این عکس و اون نگاه خیره ی معصومانه

    مرسی از هر سه
    شاعر
    زهره
    تو

  7. علی خ said,

    عالیه
    شاعر به زعم من خواسته وجهی جدید به یه قضیه ،که واسه ما ایرانیا از فرط بد تبلیغ شدن پیش پا افتاده محسوب میشه،بده
    عکس هم دقیقن در همین راستاست

  8. حسام الدین منظوم said,

    چقدر این ترکیب اوهام ثلاثه چسبید
    با علی موافقم اما تو اینکه شاعر تونسته باشه در ارائه ی این وجه موفق باشه شک دارم
    البته وقتی به عکس نگاه کنی و متن رو بخونی کمتر شک میکنی
    ولی وقتی متن رو چند بار حلاجی کنی به فکر هایی میری
    الان فکر میکنم شاعر هم مثل خیلی از ایرانی ها از روی نوار اعصاب بودن غزه به تنگ اومده
    و قصدش از نگاه جدید چه بسا سر گرم کردن خودش به تعبیر های تازه برای دلخوشی باشه
    حالا فکر میکنم که “پیامبرانی که تفاسیر گله داران را میخوانند “هم کلی تعبیر بچسبیه
    کلا فضای شعر آشناست چه در بعد تعاریف اجتماعی امروزیش و چه پیوندی که با گذشته داره
    همین به قابل درک شدنش کمک میکنه
    ولی هنوز هم شک دارم

  9. حسام الدین منظوم said,

    امروز یه وانت شبیه وانت تو پیچید جلوم
    مثل یابو
    طوری که کابینش از جلوم رد شد و قسمت بارش وایساد جلوم
    تو دلم گفتم این مصطفی موسویه
    خواست زیر بگیره ولی دلش نیومد
    وقتی نگاهی به پشتش انداختم مطمئن تر شدم
    بزرگ نوشته بود کوماتسو
    سریع رفتم سمت کابین و به راننده نگاه کردم
    سرشو گردوند طرف من
    پیش خودم گفتم خدایا
    مصطفی هم از دست رفت
    ….
    دلتنگتیم برادر

  10. saeedemokhtarzade said,

    اين شعر رو نمي خواين بنويسين از كي هست؟
    .
    .
    و اينكه ارتباط صاحب نگاه نشسته توي عكس و صاحب دست هاي كوچيكي كه به جاي خوراكي هاي آنچناني اين روزا نان داره، و شعر ، شعري كه دست كم از نظر جغرافيا ربطي به اين عكس نداره اما به زيبايي نشون مي ده كه درد رو از هر طرف بخواني درد است

  11. پرند said,

    شعر رو خونده بودم قبلاً و از لحاظ زیبایی شناسی شعر خوبیه
    ولی چون در ارتباط با غزه است هیچ رقمه به دل من نمی‌شینه
    و باهات هم موافقم
    نمی‌دونم چطور می‌شه این شعر رو آدم به همسرش تقدیم کنه
    ولی احتمالاً دلیل شخصی و خاصی باید داشته باشه که فقط بین خودشون بوده

  12. پرند said,

    راستی
    انتخاب عکس خیلی خوب و تأثیر‌گذار بود
    ولی حقیقتش دلم به حال این زن و اون کودک معصوم توی بغلش سوخت که به غزه پیوند خوردند

  13. سعید ریاحی said,

    افرین به تقدیم

  14. شهرام said,

    از کجا معلوم میشه این شعر رو برای همسرش گفته؟
    یک مدت رسم بود هر شعری دربارهٔ چشم و ابرو و بند قبا و پاچه و ماچه بود می‌گفتند عرفانیه و تأویل عرفانی می‌کردند
    الان انگار برعکس شده من حس می‌کنم شعر دربارهٔ مسائل تاریخی و جغرافیاییه

  15. راحله said,

    راه تنگ نظر كار خودشو كرده به گمونم

  16. سوده said,

    عکس قشنگیه… ولی راستش اسم غزه انقدر برام نخ نماست که حتی رغبت نمی کنم پستت رو راجع بهش بخونم

  17. رضا said,

    سلام. من تقديم همسرم كردم. فقط كاش يه لينكي ذكر شاعري يا اطلاعي.
    من فكر كردم اسم شعرتان از مهرعليان است و بعد اومدم پايين ديدم شعر خودم است
    از اين كه شعر من را در وبلاگتان گذاشتيد ممنون اما لطفا لينك شعر را زيرش بگذاريد . الان شكل خوبي ندارد

    • مصطفی موسوی said,

      ذکر شاعر که شده در تیتر ، و لینکتون هم توی پیوندها هست
      در مورد اطلاع هم هیچ منعی من ندیدم توی وبلاگتون مبنی بر اینکه استفاده از مطالب منوط باشه به اجازه شاعر

  18. الناز said,

    این شعر به من تقدیم شده الان اینجا دیدمش تعجب کردم.برام درک ارتباط عکس با شعر دشوار بود”هرچند که رشته تحصیلیم ارتباطات بوده”.

    • مصطفی موسوی said,

      درک اینکه چرا این شعر به شما تقدیم شده برای من دشوار تره ” هرچند رشته تحصیلیم ارتباطات نبوده .”ه

  19. الناز said,

    خیلی سخت نیست.اصلا سخت نیست

Leave a comment