مرد مجرد

March 13, 2010 at 8:18 pm (Uncategorized)

با وقا ر از پله ها بالا می آید  و در واقع  می خزد. کیسه ای در دست دارد که چیزی شبیه ظرف پلاستیکی یکبار مصرف از گوشه آن بیرون زده است

از طبقه بالا بوی مست کننده غذا به مشام میرسدو صدای دو پسر بچه و صدای مادرشان که احتمالا زنی است جوان ، زیبا و عفیف و صدای بلند تلویزیون که با ایندو قاطی شده است

کلید می اندازد و وارد خانه می شود . مرد مجرد

***

صدای چک چکه شیر آب ظرف شویی می آید و موتور یخچال جنرال الکتریک و صدای چرخیدن درب توالت رو لولای خشک که با ایندو قاطی میشود

به مادرش تلفن میزند مرد مجرد و بی مقدمه میپرسد که تا کی باید جورابهایش را خودش بشوید . به تنهایی

مادرش توصیه هایی مادرانه میکند . و نا امید مکالمه را تمام میکند

مرد مجرد دستهایش را پشت کمر گره میکند ،چند  بار دور خانه را میچرخد  موتور یخچال خاموش شده است ، صدای چک چکه شیر ظرفشویی هم قطع شده است

جورابهایش را در می آورد

روبروی درب توالت می ایستد

براندازش میکند

آن را مکانی مناسب برای کوبیدن پیشانی اش میابد

 

Permalink 47 Comments